۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

نفس عمیق

پسره رو میکنه به دختره و میگه: می خوام موهاتو ببینم
دختره که یه ذره از موهاش بیرونه یه نگاهی به پسره می کنه و میگه : میخوای ببینی که چی بشه؟
پسره می خنده و میگه: می خوام ببینم فره یا صافه؟
دختره دست توی موهاش می کنه و یه ذره از طره موهاش میریزه رو پیشونیش و میگه : داری میبینی دیگه. صافه
یکی از سکانس های "نفس عمیق" ساخته پرویز شهبازی بود که من دوستش دارم. به خصوص دختره توی فیلم و که گاهی وقتی می خواد حرف بزنه دندوناشو بهم می چسبونه و کلماتشو جویده جویده ادا می کنه. اگه جای پسره بودم خیلی آروم دستم و به پوست ِ صورت دختره می کشیدم و با موهایی که روی صورتش ریخته بازی می کردم. و این همه، سپاس کوتاهی بود به واسطه ظرافت صورت دخترک که لطافتش ، تمامی زنانگی اش را پس ِ لمسی کوتاه عریان می کند. حال چه اهمیتی دارد که موهایش صاف باشند یا مجعد؟ این جنسیتش است که جذاب است. حتی برای پسرک ِ پیش از این مأیوس داستان که از ورای عشقی زمینی! امیدش به زندگی به حد اعلای خود رسیده. بی که بداند در پسِ این عشق... مرگی سترگ نهفته است
پ.ن 1: اگه این سکانس با تصویر ذهنی من عوض میشد، بی شک اسیر سانسور میشد و ما رو از یه لحظه ناب سینمایی محروم می کرد
پ.ن2: حالا هی ظرافتت را از ما پنهان کن. بانوی گمشده در معصومیتِ نگاهی کشف ناشده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر