۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

مردم

آسمان شهر ما این روزها
گشته مملو از غبار ِ دودها
غم زمین و آسمان را برده است
مردم شهری که سیلی خورده است
مردمی که رنجهاشان دایمی است
شهرشان از مرهم غم ها تهیست
مردمی که درد را هر روز و شب
می کنند تکرار چون احساس تب
مردمِ ِ خسته ز استبداد دین
خشم و عصیان از براشان در کمین
مردمی چشمان به در،در انتظار
مردم ِ رنج و غم و دل بی قرار
مردم ِ چون کوه های استوار
خسته از تکرارهای بیشمار
مردم ِ پایانِ بزم ِ حاکمان
حاکمانِ جهل و تزویر عیان
حاکمان ننگ و نیرنگ و دغل
حاکمانِ پل خرابِ پشتِ سر
حاکمان ِ اسمِ مردم لقلقه
نیست رنج مردمان را دغدغه
مردمی که آسمان لوحِ سپید
پاک خواهند کرد زِ حکام پلید

۳ نظر:

  1. تا باشه از این خود شیفتگی ها ! :دی
    خیلی خوشحالم که بازم می نویسی
    نمی دونستم انقدر خوب شعر میگی
    شعری که برای مهتاب هم نوشته بودی رو خوندم
    خیلی خوب بود
    .
    .
    .
    دلم می سوزه برای این مردم ..

    پاسخحذف
  2. چند باره خوندمش بسکه قشنگ و دوستداشتنی بود
    پر از شاه بیت ...
    حیف از این مردم نجیب
    حیف ...

    پاسخحذف
  3. سلام
    دیدم که لینک ۴دیواری را در لیست پیوندها تصحیح نکرده اید. ۴دیواری قبلی در بلاگفا مسدود شد. آدرس جدید این است:
    4divari-mani.blogspot.com

    پاسخحذف